۷۰ میلیون شغل جدید در مقابل ۹۲ میلیون شغل ناپدید شونده تا ۲۰۳۰ | چهره واقعی هوش مصنوعی در کسب‌وکارها آشکار می‌شود

۷۰ میلیون شغل جدید در مقابل ۹۲ میلیون شغل ناپدید شونده تا ۲۰۳۰ | چهره واقعی هوش مصنوعی در کسب‌وکارها آشکار می‌شود
برخلاف تصور رایج، هوش مصنوعی نه تنها منجر به بیکاری گسترده نخواهد شد، بلکه تا سال ۲۰۳۰، خالص ۷۸ میلیون شغل جدید در سراسر جهان ایجاد خواهد کرد. هوش مصنوعی در حال بازآرایی ساختار بازار کار است؛ مشاغل اداری در لایه میانی در حال فرسایش و مشاغل تخصصی با مهارت‌های نوین در حال رشد که نشان می‌دهد که ۳۹ درصد از مهارت‌های کلیدی تا سال ۲۰۳۰ تغییر خواهند کرد و متخصصان مجهز به هوش مصنوعی، از حق بیمه دستمزد ۵۶ درصدی بهره‌مند می‌شوند.

خبرگزاری آنا؛ بهبود بشیری، کارشناس اقتصاد- عصر هوش مصنوعی نه با بیکاری گسترده، بلکه با یک بازآرایی بزرگ تعریف می‌شود؛ یک تحول ساختاری عظیم و بی‌سابقه در بازار کار که تا سال ۲۰۳۰ به ایجاد خالص ۷۸ میلیون شغل جدید در سطح جهان منجر خواهد شد. با این حال، این گذار یکپارچه و هموار نخواهد بود. این تحول در حال ایجاد یک اقتصاد دوقطبی یا "اقتصاد هالتر" است که لایه میانی مشاغل اداری را فرسایش داده و در عوض به طبقه‌ای جدید از "متخصصان ترکیبی" با مهارتی شگفت‌انگیز پاداش می‌دهد؛حق بیمه دستمزد ۵۶ درصدی برای مهارت‌های مرتبط با هوش مصنوعی. پیمایش موفق این چشم‌انداز جدید نیازمند یک استراتژی دوگانه است: سرمایه‌گذاری تهاجمی در بازآموزی نیروی کار و ایجاد حاکمیت مبتنی بر اخلاق برای مدیریت "پارادوکس اعتماد" در پذیرش هوش مصنوعی. موفقیت در این دوران، یک قطعیت فناورانه نیست، بلکه تابعی از انتخاب‌های استراتژیک و آگاهانه‌ای است که رهبران امروز اتخاذ می‌کنند.

نتیجه ایجاد ۷۰ میلیون شغل جدید در برابر حذف ۹۲ میلیون شغل سنتی، رشد در مشاغل بنیادین (مانند کشاورزی و مراقبت) و مشاغل پیشرو (مانند متخصصان هوش مصنوعی) همزمان با فرسایش لایه میانی،۳۹ درصد از مهارت‌های اصلی یک کارگر تا سال ۲۰۳۰ دستخوش تغییر خواهد شد و سرعت این تغییر در مشاغل در معرض هوش مصنوعی ۶۶ درصد بیشتر است.همچنین  رشد بهره‌وری تقریباً چهار برابری در صنایع در معرض هوش مصنوعی و حق بیمه دستمزد ۵۶ درصدی برای کارگران ماهر و چالش‌های اخلاقی مانند سوگیری الگوریتمی و نظارت بر کارکنان، موانع اصلی در مسیر پذیرش گسترده هوش مصنوعی هستند.

بخش اول: نقطه عطف؛ توپوگرافی جدید اقتصادی

تلاقی نیرو‌های تغییر

انقلاب هوش مصنوعی در خلأ رخ نمی‌دهد. این تحول، شتاب‌دهنده اصلی مجموعه‌ای از کلان‌روند‌های قدرتمند جهانی است که به طور همزمان و در یک برهم‌کنش پیچیده، محیط کسب‌وکار و بازار کار را بازتعریف می‌کنند. بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد، پنج نیروی محرک اصلی چشم‌انداز اشتغال را تا سال ۲۰۳۰ شکل خواهند داد.

هوش مصنوعی به عنوان محوری‌ترین و فراگیرترین عامل تغییر، که ۸۶ درصد از کارفرمایان آن را یک روند متحول‌کننده کلیدی می‌دانند.یک تغییر ساختاری عظیم در اقتصاد جهانی به سمت پایداری که به تنهایی می‌تواند منجر به ایجاد ۳۴ میلیون شغل اضافی برای کارگران مزرعه شود.فشار‌هایی مانند تورم و کندی رشد اقتصادی (که پیش‌بینی می‌شود منجر به حذف.۶ میلیون شغل شود) و همچنین گسست‌های ژئوپلیتیکی، مدل‌های کسب‌وکار را تحت تأثیر قرار می‌دهند.پیری جمعیت در اقتصاد‌های پیشرفته که تقاضا برای اقتصاد مراقبت را افزایش می‌دهد و رشد جمعیت جوان در اقتصاد‌های در حال توسعه که نیاز به مشاغل آموزشی را تقویت می‌کند.همه‌گیری به عنوان یک کاتالیزور عمل کرد و پذیرش کار ترکیبی، تجارت الکترونیک و اتوماسیون را به طور دائمی تسریع بخشید.

اثر ضربی وفشار‌های اقتصادی ناشی از تورم

این نیرو‌ها به صورت مجزا عمل نمی‌کنند، بلکه تأثیری ضربی بر یکدیگر دارند. به عنوان مثال، فشار‌های اقتصادی ناشی از تورم، شرکت‌ها را به سمت پذیرش فناوری‌های صرفه‌جویانه مانند هوش مصنوعی سوق می‌دهد که این خود، نیاز به مهارت‌های جدید را تسریع می‌بخشد. به طور مشابه، کار از راه دور که توسط همه‌گیری تسریع شد، محیط کاری دیجیتالی‌تری را ایجاد کرده و ادغام ابزار‌های هوش مصنوعی را تسهیل نموده است. این واقعیت که تأثیر این روند‌ها ضربی است و نه صرفاً جمعی، به این معناست که استراتژی‌های واکنشی دیگر کارساز نیستند. استراتژی یک شرکت در حوزه هوش مصنوعی اکنون به طور جدایی‌ناپذیری با استراتژی پایداری (گذار سبز)، استراتژی زنجیره تأمین (ژئوپلیتیک) و استراتژی استعداد (جمعیت‌شناسی) آن گره خورده است. رهبرانی که این ارتباطات متقابل را درک نکنند، به طور مداوم در حالت مدیریت بحران و واکنش به تغییرات باقی خواهند ماند.

بخش دوم: بازآرایی بزرگ: کالبدشکافی آینده مشاغل

فراتر از عدد نهایی

روایت غالب و ساده‌انگارانه هوش مصنوعی مشاغل را از بین می‌برد با داده‌های جدید به طور کامل به چالش کشیده شده است. مهم‌ترین یافته گزارش‌های اخیر، ایجاد خالص ۷۸ میلیون شغل تا سال ۲۰۳۰ است. این رقم، حاصل یک جابجایی و تکانه عظیمی در بازار کار است: ایجاد ۷۰ میلیون شغل جدید در مقابل حذف ۹۲ میلیون شغل. این تحول ساختاری، ۲۲ درصد از کل نیروی کار امروزی را تحت تأثیر قرار خواهد داد. این پیش‌بینی، یک چرخش قابل توجه نسبت به تحلیل‌های تنها چند سال پیش است که کاهش خالص ۴ میلیون شغل را پیش‌بینی می‌کردند. این تکامل در پیش‌بینی‌ها نشان‌دهنده درک عمیق‌تر و بالغ‌تری از نقش هوش مصنوعی است؛ نقشی که بیش از جایگزینی، بر تقویت (Augmentation) توانایی‌های انسانی و خلق دسته‌های کاملاً جدیدی از مشاغل متمرکز است.

اقتصاد هالتر: دوقطبی شدن بازار کار

سته اصلی این بازآرایی، فرسایش لایه میانی بازار کار و تمرکز رشد در دو انتهای طیف است. این پدیده که می‌توان آن را "اثر هالتر" نامید، ساختار اشتغال را به شکل زیر تغییر می‌دهد:

انتهای در حال رشد: مشاغل پیشرو" (Frontier): این مشاغل که به مهارت‌های شناختی سطح بالا و تخصص فناورانه نیاز دارند، سریع‌ترین رشد را از نظر درصدی تجربه می‌کنند. متخصصان هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، تحلیلگران داده‌های کلان و کارشناسان امنیت سایبری در این دسته قرار می‌گیرند.

انتهای در حال رشد ۲: مشاغل بنیادین (Foundational): این مشاغل که اغلب به حضور فیزیکی، تعامل انسانی و مراقبت نیاز دارند، بزرگترین رشد را از نظر تعداد مطلق به خود اختصاص می‌دهند. کارگران مزرعه، رانندگان تحویل کالا، کارگران ساختمانی، متخصصان پرستاری و معلمان در این گروه جای دارند.

لایه میانی در حال فروپاشی: مشاغلی که در معرض بیشترین خطر حذف قرار دارند، عمدتاً نقش‌های اداری و دفتری با وظایف روتین و تکراری هستند. کارمندان ورود داده، منشی‌های اداری، کارمندان حسابداری و صندوق‌داران در صدر این فهرست قرار دارند.

این دوقطبی‌سازی پیامد‌های اجتماعی عمیقی دارد و می‌تواند به تشدید نابرابری درآمدی منجر شود، زیرا مسیر‌های شغلی برای کارگران جابجا شده از مشاغل با درآمد متوسط ممکن است محدود باشد. چالش اصلی سیاست‌گذاران نه فقط ایجاد شغل، بلکه تضمین کیفیت مشاغل و تسهیل تحرک اجتماعی بین این لایه‌های در حال ظهور است.

چشم‌انداز ایران

داده‌های مربوط به ایران، این روند جهانی را در مقیاس کوچکتر تأیید می‌کند. برآورد‌های اولیه نشان می‌دهد که حدود ۲۰ درصد از مشاغل موجود در بازار کار کشور تحت تأثیر هوش مصنوعی قرار خواهند گرفت. نکته کلیدی این است که در ۹۰ درصد از این موارد، هوش مصنوعی نقشی مکمل و تقویتی ایفا خواهد کرد و انتظار می‌رود تنها ۲ درصد از کل مشاغل به طور کامل جایگزین شوند. این یافته قویاً روایت جهانی را که بر تقویت به جای جایگزینی تأکید دارد، تأیید می‌کند و نشان می‌دهد که تأثیر اصلی هوش مصنوعی، بازتعریف و شکل‌دهی مجدد مشاغل خواهد بود، نه حذف آنها.

سنجه پیش‌بینی (۲۰۲۵-۲۰۳۰) محرک اصلی

مشاغل ایجاد شده ۷۰ میلیون فناوری، گذار سبز، اقتصاد مراقبت

مشاغل حذف شده ۹۲ میلیون اتوماسیون، دیجیتالی‌سازی

تغییر خالص اشتغال ۷۸+ میلیون رشد تقاضای جدید بیش از جایگزینی

۵ شغل برتر در حال رشد (تعداد مطلق) کارگران مزرعه، رانندگان تحویل، کارگران ساختمانی، متخصصان پرستاری، معلمان گذار سبز، تجارت الکترونیک، جمعیت‌شناسی

۵ شغل برتر در حال افول (تعداد مطلق) کارمندان ورود داده، منشی‌های اداری، کارمندان حسابداری، صندوق‌داران، کارمندان فروش بلیت اتوماسیون وظایف روتین اداری

بخش سوم: سود سهام هوش مصنوعی: اقتصاد جدید بهره‌وری و دستمزد

انقلاب بهره‌وری در پتانسیل اقتصادی

پذیرش هوش مصنوعی یک جهش کوانتومی در پتانسیل اقتصادی ایجاد می‌کند. شواهد نشان می‌دهد که هوش مصنوعی در حال ایجاد یک "سود سهام" قابل توجه است.صنایعی که بیشترین مواجهه را با هوش مصنوعی دارند، شاهد رشد بهره‌وری تقریباً چهار برابری نسبت به سایر بخش‌ها بوده‌اند.درآمد به ازای هر کارمند در این صنایع، سه برابر سریع‌تر از صنایعی که کمترین مواجهه را دارند، رشد می‌کند.پیش‌بینی می‌شود که هوش مصنوعی مولد به تنهایی بتواند سالانه ارزشی معادل ۲.۶ تا ۴.۴ تریلیون دلار به اقتصاد جهانی اضافه کند. این ارقام نشان‌دهنده یک تحول بنیادین در خلق ارزش اقتصادی است.

حق بیمه ۵۶ درصدی؛ خط گسل جدید در بازار کار

مهم‌ترین و قدرتمندترین یافته در مورد تأثیر اقتصادی هوش مصنوعی، ظهور یک "حق بیمه دستمزد" عظیم است. این پدیده، ساختار ارزش‌گذاری استعداد را بازتعریف می‌کند:

کارگرانی که دارای مهارت‌های تخصصی هوش مصنوعی هستند، به طور متوسط ۵۶ درصد دستمزد بیشتری نسبت به همتایان خود در همان شغل که فاقد این مهارت‌ها هستند، دریافت می‌کنند.

این حق بیمه نسبت به رقم ۲۵ درصدی سال گذشته، بیش از دو برابر شده است که نشان‌دهنده شتاب انفجاری تقاضا برای این مهارت‌ها است.

این پدیده در تمام صنایع مشهود است، به طوری که برای مثال، وکلا در ایالات متحده با حق بیمه ۴۹ درصدی رو‌به‌رو هستند.

این حق بیمه ۵۶ درصدی، صرفاً یک پاداش برای یادگیری یک ابزار جدید نیست؛ این نشانه یک بازسازی بنیادین ارزش در درون خود حرفه‌هاست. دیگر تقسیم‌بندی سنتی بین کارگران یقه‌آبی و یقه‌سفید، یا تحصیلات بالا و پایین، مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده درآمد نیست. خط گسل جدید و تعیین‌کننده نابرابری، درون حرفه‌ها کشیده شده است؛ بین یک متخصص مجهز به هوش مصنوعی و یک متخصص سنتی. این بدان معناست که دو حسابدار با مدرک و سابقه یکسان، می‌توانند پتانسیل درآمدی کاملاً متفاوتی داشته باشند که صرفاً به توانایی آنها در استفاده از هوش مصنوعی بستگی دارد. این واقعیت، یک ضرورت اقتصادی فوری برای افراد جهت ارتقای مهارت مستمر و برای کسب‌وکار‌ها جهت سرمایه‌گذاری در آموزش ایجاد می‌کند.

تقویت به جای جایگزینی

داده‌ها به طور فزاینده‌ای روایت جایگزینی را به چالش می‌کشند. اگرچه رشد شغل در مشاغل کمتر در معرض هوش مصنوعی قوی‌تر بوده، اما مشاغل در معرض هوش مصنوعی نیز از سال ۲۰۹ رشد قوی ۳۸ درصدی را ثبت کرده‌اند. این آمار به وضوح نشان می‌دهد که هوش مصنوعی به طور کلی منجر به کاهش شغل نشده، بلکه با خودکارسازی وظایف خسته‌کننده و تکراری، کارگران را آزاد می‌کند تا بر فعالیت‌های پیچیده‌تر، خلاقانه‌تر و با ارزش‌تر تمرکز کنند. هوش مصنوعی در حال تبدیل شدن از قاتل شغل به غنی‌کننده شغل است.

بخش چهارم: الگوریتم انسانی: بازتعریف استعداد در دنیای مجهز به هوش مصنوعی

زلزله بزرگ مهارت‌ها تا ۲۰۳۰ 

دگرگونی ساختاری در بازار کار، مستقیماً به یک تحول عمیق در مهارت‌های مورد نیاز منجر می‌شود. سرعت منسوخ شدن مهارت‌ها سرسام‌آور است. پیش‌بینی می‌شود که ۳۹ درصد از مهارت‌های اصلی یک کارگر تا سال ۲۰۳۰ تغییر کند. مهم‌تر از آن، برای مشاغلی که بیشترین مواجهه را با هوش مصنوعی دارند، سرعت این تغییر ۶۶ درصد بیشتر است. در اقتصاد جدید، مهم‌ترین مهارت، دیگر یک توانایی خاص نیست، بلکه یک فرا-مهارت است؛ توانایی یادگیری مستمر.

ظهور متخصص ترکیبی

ارزشمندترین استعداد‌های آینده، افراد ترکیبی خواهند بود که سواد فنی را با مهارت‌های منحصراً انسانی ادغام می‌کنند. این یک منوی انتخابی نیست، بلکه یک دستورالعمل ترکیبی است:

مهارت هوش مصنوعی و داده‌های کلان به عنوان سریع‌ترین مهارت در حال رشد شناسایی شده است. جالب توجه است که بازار اکنون برای توانایی استفاده مؤثر از ابزار‌های هوش مصنوعی حتی بیش از توانایی برنامه‌نویسی آنها ارزش قائل است.

همزمان با افزایش اهمیت مهارت‌های فنی، ارزش مهارت‌هایی که ماشین‌ها در تقلید آنها ضعیف هستند، به شدت افزایش می‌یابد. بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد، مهم‌ترین مهارت‌های در حال رشد عبارتند از تفکر خلاق، تفکر تحلیلی، تاب‌آوری و چابکی، کنجکاوی و یادگیری مادام‌العمر، و رهبری و نفوذ اجتماعی.

ارزش واقعی در ترکیب این دو نهفته است. هوش مصنوعی می‌تواند صد‌ها تحلیل داده را در چند ثانیه انجام دهد، اما برای طرح سؤالات درست و تفسیر نتایج به تفکر تحلیلی یک انسان نیاز است. هوش مصنوعی می‌تواند محتوا تولید کند، اما برای هدایت آن به سمت یک نتیجه نوآورانه و قانع‌کننده، به "تفکر خلاق" یک انسان نیاز است. این هم‌افزایی، هسته اصلی همکاری انسان و ماشین در آینده کار را تشکیل می‌دهد و نظام‌های آموزشی باید از رشته‌های مجزا به سمت برنامه‌های درسی بین‌رشته‌ای حرکت کنند که این دوگانگی را در هم می‌آمیزد.

پاسخ شرکت‌ها به توسعه استعداد‌های داخلی

کارفرمایان به خوبی از این شکاف مهارتی آگاه هستند و در حال تغییر استراتژی خود از خرید استعداد به ساخت آن هستند. ۸۵ درصد از کارفرمایان قصد دارند ارتقای مهارت نیروی کار فعلی خود را در اولویت قرار دهند. این نشان‌دهنده یک تغییر پارادایم است: توسعه استعداد‌های داخلی به یک استراتژی اصلی کسب‌وکار و یک مزیت رقابتی پایدار تبدیل شده است.

بخش پنجم: پارادوکس اعتماد؛ پیمایش در میدان مین اخلاقی هوش مصنوعی در محیط کار

چالش‌های اخلاقی بنیادین

موانع اصلی در مسیر پذیرش گسترده هوش مصنوعی، اغلب فنی نیستند، بلکه اخلاقی و انسانی هستند

سیستم‌های هوش مصنوعی که بر اساس داده‌های تاریخیِ مغرضانه آموزش دیده‌اند، می‌توانند نابرابری‌های موجود در استخدام و ارزیابی عملکرد را بازتولید و حتی تقویت کنند.

ظهور مدیریت الگوریتمی و ابزار‌های نظارتی که فعالیت کارکنان را با جزئیات بی‌سابقه ردیابی می‌کنند، نگرانی‌های عمیقی را در مورد حریم خصوصی، استقلال و اعتماد ایجاد می‌کند. این نظارت مداوم می‌تواند به افزایش استرس و احساس غیرانسانی شدن در محیط کار منجر شود.

هوش مصنوعی تأثیری دوگانه دارد. از یک سو، با خودکارسازی کار‌های خسته‌کننده، رضایت شغلی را افزایش می‌دهد. از سوی دیگر، اضطراب از دست دادن شغل (که ۶۳ درصد از کارگران بخش مالی آن را گزارش کرده‌اند) و فشار برای عملکرد بهتر را تشدید می‌کند.

معرفی پارادوکس اعتماد

این چالش‌ها یک تنش بنیادین را برای رهبران ایجاد می‌کنند که می‌توان آن را پارادوکس اعتماد نامید. ابزار‌های هوش مصنوعی برای افزایش بهره‌وری مستقر می‌شوند. با این حال، اگر این ابزار‌ها به عنوان مکانیزم‌های نظارتی و کنترلی به کار گرفته شوند، می‌توانند ایمنی روانی و اعتمادی را که اساس یک فرهنگ کاری با عملکرد بالا و نوآور است، از بین ببرند. به عبارت دیگر، ابزاری که برای بهبود عملکرد طراحی شده، می‌تواند به طور ناخواسته شرایط لازم برای آن عملکرد را نابود کند. موفقیت بلندمدت پذیرش هوش مصنوعی کمتر به توانایی فنی و بیشتر به مجوز اجتماعی برای فعالیت یک شرکت در میان نیروی کار خود بستگی خواهد داشت.

چارچوبی برای حاکمیت مسئولانه

مدیریت این پارادوکس نیازمند یک چارچوب حاکمیتی قوی مبتنی بر شفافیت، انصاف، پاسخگویی و اعتماد است. در بازار کار رقابتی برای استعداد‌های مجهز به مهارت هوش مصنوعی، شرکت‌هایی که بتوانند به طور شفاف نشان دهند از هوش مصنوعی برای توانمندسازی کارکنان و نه کنترل آنها استفاده می‌کنند، به آهنربایی برای جذب و حفظ بهترین استعداد‌ها تبدیل خواهند شد. بنابراین، حاکمیت اخلاقی هوش مصنوعی فقط یک مسئله انطباقی نیست، بلکه یک استراتژی رقابتی اصلی است.

بخش ششم: نقشه راه دوگانه برای نیروی کار آینده‌نگر

الزام ملی؛ طرحی برای سیاست‌گذاران

گذار موفق به اقتصاد مبتنی بر هوش مصنوعی نیازمند یک چارچوب ملی حمایتی است. اقدامات کلیدی برای دولت‌ها عبارتند از:

حرکت به سمت مدل‌های بین‌رشته‌ای که سواد فناورانه و تفکر انتقادی را در تمام دروس ادغام می‌کنند.

ایجاد زیرساخت یادگیری مادام‌العمر: تأمین مالی طرح‌های ملی برای ارتقای مهارت و بازآموزی مستمر، مانند حساب‌های یادگیری شخصی و یارانه‌های آموزشی.

بازطراحی سیستم‌های حمایت اجتماعی برای انطباق با بازار کاری که با جابجایی شغلی بیشتر مشخص می‌شود.

ایجاد مقررات اخلاقی روشن برای حفاظت از داده‌ها، شفافیت الگوریتمی و قوانین ضد تبعیض به منظور جلب اعتماد عمومی و حفاظت از حقوق کارگران.

کتابچه راهنما برای رهبران کسب‌وکار

در خط مقدم این تحول، رهبران کسب‌وکار قرار دارند. برای موفقیت، آنها باید یک رویکرد استراتژیک و انسان‌محور اتخاذ کنند

فراتر از کاهش هزینه‌ها، بر چگونگی استفاده از هوش مصنوعی برای ایجاد محصولات و جریان‌های درآمدی جدید تمرکز کنید.

تحول نیروی کار را به یک اولویت در سطح هیئت مدیره تبدیل کنید. شکاف‌های مهارتی سازمان خود را شناسایی کرده و یک برنامه جامع برای پر کردن آنها تدوین کنید.

پارادوکس اعتماد را به طور فعال مدیریت کنید. کارکنان را در طراحی و استقرار ابزار‌های هوش مصنوعی مشارکت دهید و از آن برای توانمندسازی استفاده کنید، نه کنترل.

از شرکت‌هایی مانند تویوتا بیاموزید که کارگران کارخانه را برای توسعه راه‌حل‌های هوش مصنوعی خود توانمند ساختند. فرهنگی را ترویج دهید که در آن هوش مصنوعی ابزاری برای همه باشد، نه یک جعبه سیاه در دست واحد فناوری اطلاعات.

مشارکت در سرمایه انسانی

آینده کار، یک سرنوشت از پیش نوشته شده در کد‌ها نیست. این آینده، چشم‌اندازی از فرصت‌های بی‌نظیر و ریسک‌های قابل توجه است که توسط انتخاب‌های امروز ما شکل خواهد گرفت. شواهد روشن است؛ هوش مصنوعی در مجموع خالق شغل خواهد بود، اما این مشاغل نیازمند نیروی کاری ماهرتر، سازگارتر و همواره در حال یادگیری هستند. این فناوری ثروت عظیمی تولید خواهد کرد، اما اگر دسترسی فراگیر به مهارت‌ها فراهم نشود، حق بیمه دستمزد هوش مصنوعی تهدیدی برای تعمیق نابرابری است.

مسیر پیش رو نیازمند یک قرارداد اجتماعی جدید است. مشارکتی بین دولت‌هایی که در سرمایه انسانی سرمایه‌گذاری می‌کنند و رهبرانی که متعهد به استقرار فناوری نه فقط برای سود، بلکه برای توانمندسازی و تقویت نیروی انسانی خود هستند. چالش نهایی، چالشی فناورانه نیست؛ بلکه چالشی از جنس رهبری، بینش و اراده جمعی برای ساختن آینده‌ای است که نه تنها بهره‌ورتر، بلکه انسانی‌تر و عادلانه‌تر نیز باشد.

انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب
رسپینا